معنی جنگ نادر شاه با هند

حل جدول

فارسی به عربی

جنگ نادر

مدققون


نادر

فضولی، نادر

واژه پیشنهادی

فتوحات نادر شاه افشار

فتح قندهار، فتح هند، کشتار دهلی، حمله به خیوه، حمله به داغستان، جنگ با عثمانی‌ها


قتل نادر شاه افشار

نادر در شب ۱۱ جمادی‌الثانی ۱۱۶۰ توسط جمعی از قزلباشان کشته شد


جنگ بین قوای نادر و محمدشاه گورکانی

جنگ بین قوای نادر و محمدشاه گورکانی


جنگ بین نادر قلی و اشرف افغان

جنگ بین نادر قلی و اشرف افغان

سخن بزرگان

نادر شاه افشار

خردمندان و دانشمندان سرزمینم؛ آزادی زمینهای کشور با سپاه من و تربیت نسلهای آینده با شما. اگر سخن شما مردم را آگاهی بخشد دیگر نیازی به شمشیر نادرها نخواهد بود.

فتح هند باعث سرافرازی نبود؛ برای من دستگیری متجاوزین و سرسپردگانی مهم بود که بیست سال کشورم را ویران ساخته و جنایت و غارت را در حد کمال بر مردم سرزمینم روا داشتند. اگر در پی افتخار بودم پادشاهان اروپا را به بردگی می گرفتم که آن هم از جوانمردی و خوی ایرانی من به دور بود.

هنگامی که برخواستم، از ایران ویرانه ای ساخته بودند و از مردم کشورم بردگانی زبون. سپاه من نشان بزرگی و رشادت ایرانیان در طول تاریخ بوده است؛ سپاهی که تنها به دنبال حفظ کشور و امنیت آن است.

کیست که نداند مردان بزرگ از درون کاخهای فرو ریخته به قصد انتقام بیرون می آیند؛ انتقام از خراب کننده. ندایی در درونم می گفت: برخیز، ایران تو را فراخوانده است و برخواستم.

لحظه پیروزی برای من از آن جهت شیرین است که پیران، زنان و کودکان کشورم را در آرامش و شادان ببینم.

از دشمن بزرگ نباید ترسید، اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت. جوانی که از آرمانهای بزرگ فاصله گرفت، نه تنها کمک جامعه نیست، بلکه [همچون] باری به دوش هموطنانش است.

میدان جنگ می تواند میدان دوستی نیز باشد؛ اگر نیروهای دو طرف میدان به حقوق خویش بسنده کنند.

اگر جانبازی جوانان ایران نباشد نیروی دهها نادر هم به جایی نخواهد رسید.

از گلوی غمگینم به در می آورد و مرا بی پروا به قلب سپاه دشمن می راند...

شاهنامه ی فردوسی خردمند، راهنمای من در تمام زندگی بوده است.

گاهی سکوتم دشمن را فرسنگها از مرزهای خودش نیز به عقب می نشاند.

کمربند سلطنت، نشان نوکری برای سرزمین من است. نادرها بسیار آمده اند و باز خواهند آمد، اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد؛ این آرزوی تمام عمرم بوده است.

عربی به فارسی

نادر

کم , نادر , کمیاب , رقیق , لطیف , نیم پخته , اندک , تنگ , قلیل , ندرتا , غیر عادی , غیر متداول , غیرمعمول

لغت نامه دهخدا

نادر

نادر. [دِ] (ع ص) اسم فاعل از ندر. (اقرب الموارد). رجوع به ندر شود. || (اِ) جمع اندر به معنی خرمن یا خرمن گندم است. (از منتهی الارب). رجوع به اندر شود. || خر وحشی. (از اقرب الموارد). || النادر من الجبل، ما خرج منه و برز. (اقرب الموارد). نادرالجبل، آنچه بیرون می آید از کوه و آشکار میگردد. (ناظم الاطباء). ندرالنبات، خرج ورقه. یقال: شبعت الابل من نادره و نوادره، ای مما خرج منها. (از اقرب الموارد). || (ص) النادر من الکلم، ماقل وجوده و ان لم یخالف القیاس او ماشذّ. (اقرب الموارد). ماشذّ و خالف القیاس. (المنجد). نوادرالکلام، سخنی که از جمهور بطرز شذوذ و گاهی وقوع یابد. (منتهی الارب). || یکتا. (لغتنامه ٔ مقامات حریری). تنها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بی مثل. بی مانند. (ناظم الاطباء).بی نظیر. یگانه. که مثل و مانندی ندارد:
سزد که فخر کند روزگار برسخنم
از آنکه در سخن از نادران کیهانم.
مسعودسعد.
بس نادر جهانی ای جان و زندگانی
جان و دلم نماند گر تو چنین بمانی.
عطار.
حسن تو نادر است در این وقت و شعر من
من چشم بر تو و دگران گوش بر منند.
سعدی.
|| چیزی که کم پیدا شود. چیزی که مانندش بسیار کم باشد. (فرهنگ نظام). کمیاب. (ناظم الاطباء). قلیل الوقوع. شاذ.تک و توک: این دو خواب نادر و این حکایات بازنمودم. (تاریخ بیهقی ص 201). از اتفاق نادر سرهنگ علی عبداﷲ و... از غزنین اندر رسیدند. (تاریخ بیهقی). چون پیر طالقانی این حکایت بکرد پدرم گفت سخت نادر و نیکو خوابی بوده است. (تاریخ بیهقی ص 201). بر نادر حکم نتوان کرد. (گلستان). || غریب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برخلاف معهود. (ناظم الاطباء). عجیب. شگفت. (ناظم الاطباء):
تا همی خندی همی گرئی و این بس نادر است
هم تو معشوقی و عاشق هم بتی و هم شمن.
منوچهری.
اگر از این حادثه بجهد نادر باشد. (تاریخ بیهقی ص 371). از قضای آمده نادر کاری افتاد. (تاریخ بیهقی ص 705). در این باب مرا حکایتی نادر یاد آمد اینجا نبشتم. (تاریخ بیهقی ص 134). استادم نامها نسخت کرد سخت غریب و نادر. (تاریخ بیهقی ص 344).
بنویسد آنچه خواهد و خود باز بسترد
بنگر بدین کتابت پر نادر و عجیب.
ناصرخسرو.
چاره نمی شناسم از اعلام آنچه حادث شود از... نادر و معهود. (کلیله و دمنه).
هر که آن پنجه ٔ مخضوب تو بیند گوید
گر به این دست کسی کشته شود نادر نیست.
سعدی.
|| قلیل. از (اقرب الموارد). شی ٔ قلیل و کمتر، چرا که ندر در لغت به معنی برآمدن است و شی ٔ قلیل نیز از حد کثرت برآمده است. (آنندراج از مقامات حریری) (غیاث اللغات). || گاهی نادر به معنی معدوم نیز آید. (آنندراج) (غیاث اللغات). || عزیزالوجود. گرانمایه. باقدر. باقیمت. (ناظم الاطباء). نفیس. قیمتی. کمیاب: خلیفه را سی بار هزار هزار درم جواهر می باید هر چه نادرتر و قیمتی تر. (تاریخ بیهقی ص 427). در ستایش وی سخن دراز داشتم و تا ده پانزده تألیف نادر وی در هر بابی دیدم. (تاریخ بیهقی ص 262). همه نسخت ها من داشتم وبقصد ناچیز کردند دریغا و بسیار بار دریغا که آن روضه های رضوانی بر جای نیست که این تاریخ بدان چیزی نادر شدی. (تاریخ بیهقی ص 297). || طرفه: این خاتون را عادت بود که سلطان محمود را غلامی نادر و کنیزکی دوشیزه ای نادره هر سالی فرستادی. (تاریخ بیهقی ص 253). از همه شهرهای خراسان و بغداد و ری و... نادرتر چیزها به دست آورده بود. (تاریخ بیهقی).
- به نادر، گاه گاه. کمتر. ندرهً. به ندرت: و گاه از گاه به نادر چون مجلس عظیم بودی او را نیز به خوان فرود آوردندی. (تاریخ بیهقی ص 243).
|| (ق) به ندرت. ندرهً:
هر که را با دلستانی عیش می افتد زمانی
گو غنیمت دان که نادر در کمند افتد شکاری.
سعدی.
شکم بنده نادر پرستد خدای.
سعدی (گلستان).
گر از جاه و دولت بیفتد لئیم
دگرباره نادر شود مستقیم.
سعدی.
- امثال:
النادر کالمعدوم.
بد از نیک نادر شناسد غریب.
بر نادر حکم نتوان کرد.
زن پارسا در جهان نادر است.


هند

هند. [هَِ] (اِخ) هندبن عمرو. از تابعین و از یاران علی بن ابیطالب بود و در جنگ جمل شرکت کرد و به دست ابن یثربی به سال 36 هجری کشته شد. (از اعلام زرکلی).

هند. [هَِ] (اِخ) گروهی است از اولاد لوطبن حام بن نوح. (منتهی الارب).

هند. [هَِ] (اِخ) پارسی باستان هندو همریشه با سند، در کتیبه های عیلامی هی ایندویش، اوستا هندو، سنسکریت سینذو به معنی نهر، جویبار، رود سند یا ناحیه ٔ گرداگرد رود سند است و در شاهنامه گاه به فتح اول با کلماتی چون پرند قافیه شده است. (حاشیه ٔ برهان چ معین). این کشور را در ممالک انگلیسی زبان ایندیامیگویند. کشوری است در جنوب آسیا و جنوب سلسله کوههای هیمالایا در کنار دریای عمان و بحر بنگال. این نام قبلاً به تمام سرزمینی که هند و پاکستان کنونی را تشکیل میداد اطلاق می شد و ایالات متعددی را شامل بود که هر کدام به نامی خوانده می شد. این سرزمین شبه قاره ای است که از قسمتهای دیگر آسیا با جبال عظیم هیمالایا جدا میشود. نام کهن این سرزمین بهاراته است. وسعت شبه قاره 3288818 کیلومتر مربع و جمعیت آن قریب چهارصد وچهل ملیون است. کشور هند از ممالک مشترک المنافع بریتانیای کبیر است. این کشور شامل 27 ایالت است که مهمترین آنها عبارتند از: ایالت های دهلی (ایالت مرکزی)، بمبئی، حیدرآباد، مدرس، میسور، پنجاب، سیکیم و بوتان. این سرزمین از شمال شرقی به چین و برمه و از شمال به تبت و نپال و در شمال غربی به پاکستان محدود است و در شرق پاکستان سرزمین «نتوآ» واقع شده که در شمال شرقی هند قرار دارد. هند فرانسوی و هند پرتقالی عبارتند از مناطق کوچکی که دو ساحل شرقی و غربی اراضی هند آن را احاطه کرده است. نیمه ٔ جنوبی از شبه جزیره ٔ هند میان بحر عمان و خلیج «بنگال » واقع است. بزرگترین رودخانه ٔ هند رود گنگ و «براهابترا» و «سند» میباشد. محصولات زراعتی هند که کفایت تغذیه و مایحتاج سکنه ٔ آن را نمیکند عبارت است از: برنج، کنف، پنبه و چای. سرمایه های طبیعی هند را جنگل های انبوه که از درختهای آن جهت کشتی سازی و غیر آن استفاده میشود، و معادن منیزیم و ذغال سنگ و مس و آهن تشکیل میدهد. ایالت «جمشیدپور» مرکز صنعت آهن و فولاد، و «بمبئی » مرکز کارخانجات نساجی و «کلکته » مرکز تولیدات کنف میباشند. شهرهای بزرگ مرزی عبارتند از: بمبئی و کلکته و مدرس. زندگی اجتماعی سکنه ٔ هند بر اساس اختلافات طبقات مردم پی ریزی شده که بسیاری ازقوانین دولتی برای مبارزه با آن است و تعصبات خشک مذهبی سبب فقر و گرسنگی اکثر سکنه ٔ هند است. هندیها توجه خاصی به زیارت اماکن و شهرهای مقدس مذهبی از جمله شهرهای بنارس و اﷲآباد دارند. تمدن هندوستان از حدود دو تا چهار هزار سال پیش از میلاد شروع میشود، قبائل آریائی از شمال هند در حدود 1500 ق. م. وارد آن سرزمین شده اند، و تمدن برهمایی را آغاز کرده اند و درنتیجه اصول مذهب «هندویی » به وجود آمده است. در قرن ششم قبل از میلاد، «بودا» ظهور کرد، و پیش از آن مذهب «هندویی » مذهب رسمی پادشاهان «موری » بود ولی «آسوکا» در قرن سوم قبل از میلاد دین «بودا» را دین رسمی کرد. فرهنگ هندی از زمان شاهان جوبتو (320 تا 544 م.) رونق یافت و سپس هنگامی که راجبوتی ها بر مناطق شمال غربی هند تسلط یافتند و به ایجاد حکومت ملوک طوایف پرداختند، آنها و خاندانهای پیش، از تشکیلات همدیگر تجاربی مفید به دست آوردند. این ملوک الطوایفی زمینه را برای فتوحات اسلامی در قرن 11 بوسیله ٔ سلطان محمود غزنوی فراهم کرد. در سال 1526 «بابر» پادشاه مغول برهند تسلط یافت. هند در روزگار اکبرشاه و شاه جهان و اورنگ زیب سیر تمدن را آغاز کرد و در همین روزگار بودکه پرتقالیها بر «جاوه » دست یافتند (1510 م.). هنگامی که طوایف «مراتی » و «سیک » علیه حکومت پادشاهان مغول قیام کردند، انگلیسی ها و فرانسوی ها در قرن 18 مناطقی برای خود از هند جدا کردند، پس از پیروزی «روبرت کلایف » بر «دیلکس » افسر فرانسوی، افراد انگلیسی در هند بیشتر شدند. و واران هستینگز فرمانروای انگلیسی بنیاد حکومت بریطانیا را در هند استوار گردانید. دولت بریتانیا در سال 1875 م. بر اثر شورشی که در آن تاریخ در هند بوقوع پیوست، کمپانی هند شرقی را که گرداننده ٔ هند بود منحل کرد و به این سرزمین خودمختاری داده شد و در سال 1877 ملکه ویکتوریا امپراطور بریتانیا به هند دعوت شد و در آن هنگام نماینده ٔ مخصوص ملکه که از طرف حکومت بریتانیا تعیین میشد، بر هند فرمانروایی میکرد، و یک هیأت (اجرائی) مرکب از افراد عالی رتبه ٔ دولت بریتانیا او را راهنمائی می نمودند. هند به تدریج از خواب غفلت بیدار شد و عده ای از رهبران هندی در سال 1884 دستجات و سازمانهای ملی را تشکیل دادند که هدف اصلی آنان رسیدن به استقلال تام بود. در سالهای 1906 تا 1915، دولت انگلیس ناچار شد که اداره ٔبعضی از امور کشور را به مردم هند ارجاع نماید. در این هنگام بود که رهبر بزرگ هند «گاندی » قیام کرد و علیه استبداد بریتانیا به مبارزه پرداخت، اگرچه «گاندی » با یارانش چند مرتبه زندانی شد ولی باز به مبارزات خود ادامه داد تا در سال 1930 تا 1933 دولت بریتانیا زعمای هند را به کنفرانس میزگرد دعوت نمود، لکن از مذاکرات آن کنفرانس نتیجه به دست نیامد. در آغاز جنگ دوم جهانی فرمانروایان بریتانیا در هند حکومت نظامی اعلام کردند و در حدود دو ملیون هندی را به سربازی دعوت نمودند و آنها را به جبهه ٔ جنگ فرستادند. پس از تجاوز ارتش ژاپن در سال 1942 به کشورهای سیام و مالایا و برمه، اختلاف شدیدی در بین سران هند و سران مسلمانان هند که رهبر آنها محمدعلی جناح بود بوجود آمد. مسلمانان میخواستند کشوری مرکب از مناطق مسلمان هند تشکیل دهند. در آن هنگام که حزب کارگر انگلیس حکومت را به دست گرفت و هیأت وزیران خود را تشکیل داد، حکومت بریتانیا قوانینی وضع نمود که به موجب آن به هند و سیلان و پاکستان استقلال داده شد، و در ماه اوت 1947 م. آخرین سرباز انگلیس خاک هند را ترک گفت، و در تاریخ ژانویه ٔ 1950 هند حکومت جمهوری مستقل خود را اعلام نمود و به عضویت اتحادیه ٔ کشورهای مشترک المنافع بریتانیا درآمد. هند در تاریخ 1952 برنامه های پنجساله ٔ خود را برای عمران و آبادانی شروع کرد، ولی روابطآن کشور با همسایه ٔ بزرگ خود پاکستان بر سر مسئله ٔ کشمیر رو به وخامت نهاد و همچنین با کشور چین در مسائل مرزی اختلاف نظر پیدا کرد. البته پس از آنکه چین کمونیست در تاریخ 1959 بر تبت مستولی شد و تجاوزات مرزی خود را به خاک هند آغاز کرد، ناحیه ٔ ماکماهون خط مرزی بین چین و هند شد. در تاریخ 31 اکتبر 1961 م. هند همسایه ٔ خود را به تجاوزهای پیاپی به پادگانهای نظامی متهم ساخت و در تاریخ 18 دسامبر 1961 نیروهای هند مستعمرات پرتقال را که شامل «داماو» و «جوا» و «دیو» واقع در ساحل غربی بود، به تصرف درآوردند. سپس در تاریخ اکتبر 1962 نیروهای چین به مرکز «لونجو» حمله کردند و مناطق شمال شرقی هند را اشغال نمودند و بانیروهای هند به زد و خورد پرداختند. نیروهای هند دراین جنگ آسیب دیدند، و چون در برابر سربازان چین تاب نیاوردند عقب نشینی کردند و منطقه ٔ لاداخ واقع در شمال شرقی و قسمتهای دیگر مرزی تبت در نواحی شمال شرقی به تصرف نیروهای چین درآمد، و سربازان هند به طرف «نامکاشو» واقع در جنوب «ماکماهون » عقب نشستند. و همچنین پادگانهای دیگری در نزدیک مرز کشمیر را تخلیه نمودند. ارتش هند بار دیگر به پیشروی خود ادامه داد و سه مرکز مهم دیگر را در نوار مرزی اشغال نمود. در نوامبر 1962 کریشنامنون که وزیر جنگ هند بود از منصب خود استعفا کرد، و جواهر لعل نهرو نخست وزیر وقت شخصاً پست وزارت جنگ را به عهده گرفت. در هفتم نوامبر نیروهای چین مجدداً به اراضی هند تجاوز نمودند. در این هنگام بود که حکومت هند از کشورهای بریتانیا و ایالات متحده و کانادا تقاضای کمک کرد که مقدار لازمی اسلحه و هواپیمای جدید به آن کشور بدهند. دولتهای مذکور درخواست هند را پذیرفتند. در 16 نوامبر دولت چین حملات نظامی را دوباره به مرزهای هند آغاز کرد و خط دفاعی هند را در جبهه ٔ شرقی کوههای «هیمالایا» منهدم ساخت. و در 19 نوامبر سربازان چین در طول 35 کیلومتر به داخل خاک هند در امتداد رودخانه ٔ «لوهیت » به طرف دشتهای «آسام » پیشروی کردند. در بیستم نوامبر دولت چین قرارداد آتش بس را در سرتاسر مرزهای هند و چین اعلام کرد و تعهد کرد که نیروهای خود را تا اول دسامبر به داخل خاک چین در بیست کیلومتری خط مرزی که قبلاً آن را اشغال کرده بود، فراخواند و پیشنهاد کرد که منطقه ای غیرنظامی به فاصله ٔ بیست کیلومتر در بین دو کشور بوجود بیاید تا زمینه برای مذاکرات دو کشور در مورد اختلافات موجود فراهم شود. هند در این مذاکرات اصرار داشت که نیروهای چین به مواضعی که در 8 سپتامبر در آن متمرکز بودند، عقب نشینی کنند. در 26 نوامبر هند پیشنهادهای چین را در مورد آتش بس رد کرد، و روز بعد قرارداد کمکهای نظامی را با دولت انگلیس امضاء کرد. روز دهم دسامبر 1962 کنفرانس کولومبو به منظور رفع اختلافات مرزی دو کشور چین و هند تشکیل شد. (از فرهنگ جغرافیائی وبستر) (از الموسوعه العربیه المیسره). اختلافات مرزی چین و پاکستان با دولت هند هنوز برطرف نشده و یکی از نگرانی های قابل توجه جهان سیاست است:
پدر بوده در ناز و خزّ و پرند
مرا برده سیمرغ در کوه هند.
فردوسی.
گر از کابل و زابل و مرز هند
شود روی گیتی چو چینی پرند.
فردوسی.
مرا شاه ایران فرستد به هند
به چین آیم از بهر چینی پرند.
فردوسی.
تا روم ز هند لاجرم شاها
گیتی همه زیر باج و سا کردی.
عسجدی.
همی نگون شود از هیبت نهیب تو را
به ترک خانه ٔ خان و به هند رایت رای.
عنصری.
پر از شاره و تلک و خز و پرند
هم از مخمل و هر طرایف ز هند.
اسدی.
این کتاب کلیله و دمنه فراهم آورده ٔ علما و براهمه ٔ هند است. (کلیله و دمنه). در خزاین ملوک هند کتابی است که از زبان بهایم و وحوش و سباع و حشرات جمع کرده اند. (کلیله و دمنه).
من همی در هند معنی راست همچون آدمم
وین خران در چین صورت راست چون مردم گیا.
خاقانی.
بر خط دستش که هند و چین در اوست
هفت گنج شایگان خواهم فشاند.
خاقانی.
هم بر آن آتش ز هند و چین و بغداد آمده
ماه ذی القعده به روی دجله تابان دیده اند.
خاقانی.
رجوع به هندوستان شود.

فرهنگ عمید

هند

راه، طریق،
هنجار،
قاعده و قانون: گشاده بر ایشان و بر کار من / به‌ هر نیک و بد هند و هنجار من (فردوسی: لغت‌نامه: هند)،

معادل ابجد

جنگ نادر شاه با هند

696

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری